نوعی از چارپایان کوهی است چون ’آهو’ و بزکوهی و ’کل’ که شکار کرده میشود. عیر. (دهار) : و ایشان را جلبه بود چونانک خران کوهی. (تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 781). از میان مکه و مدینه می رفتند خر کوهی پیش آمد. (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 221). و اگر گاو کوهی یا خرکوهی بصید بگیرد... (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 223)
نوعی از چارپایان کوهی است چون ’آهو’ و بزکوهی و ’کل’ که شکار کرده میشود. عیر. (دهار) : و ایشان را جلبه بود چونانک خران کوهی. (تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 781). از میان مکه و مدینه می رفتند خر کوهی پیش آمد. (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 221). و اگر گاو کوهی یا خرکوهی بصید بگیرد... (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 223)
مذمت. بدگوئی. (فرهنگ فارسی معین). به صورت مزید مؤخر در کلماتی چون دهر، گیتی، بخیل وغیره به معنی نکوهیدن و سرزنش کردن است: دهرنکوهی مکن ای نیک مرد دهر به جای من و تو بد نکرد. نظامی
مذمت. بدگوئی. (فرهنگ فارسی معین). به صورت مزید مؤخر در کلماتی چون دهر، گیتی، بخیل وغیره به معنی نکوهیدن و سرزنش کردن است: دهرنکوهی مکن ای نیک مرد دهر به جای من و تو بد نکرد. نظامی
دهی از دهستان ارادان است که در بخش گرمسار شهرستان دماوند واقع است. و 295 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1). نام ایستگاه هفتم راه آهن تهران بسوی شمال نیز هست
دهی از دهستان ارادان است که در بخش گرمسار شهرستان دماوند واقع است. و 295 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1). نام ایستگاه هفتم راه آهن تهران بسوی شمال نیز هست
کوه مانند حصار و بارو. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : چه گوئید گفتا در این بند کوه که آورد از اندیشه ما را ستوه. نظامی، نامی از نامهای صفات الهی: که مرا دید رازدار خدای حاجب کردگار بنده نواز. ناصرخسرو. منم که دیده به دیدار دوست کردم باز چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز. حافظ
کوه مانند حصار و بارو. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : چه گوئید گفتا در این بند کوه که آورد از اندیشه ما را ستوه. نظامی، نامی از نامهای صفات الهی: که مرا دید رازدار خدای حاجب کردگار بنده نواز. ناصرخسرو. منم که دیده به دیدار دوست کردم باز چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز. حافظ
ابوالحسن علی بن محمد بن الزبیر الاسد الکوفی. عالم نحوی لغوی. او راست: کتاب فی معانی الشعر و اختلاف العلماء. کتاب القلائد و الفرائد در لغت و شعر. (ابن الندیم)
ابوالحسن علی بن محمد بن الزبیر الاسد الکوفی. عالم نحوی لغوی. او راست: کتاب فی معانی الشعر و اختلاف العلماء. کتاب القلائد و الفرائد در لغت و شعر. (ابن الندیم)
رنگ. (فرهنگ اسدی). صدیع. قفاص. (منتهی الارب). معز وحشیه. تیس جبلی. پازن. ایّل. وعل. ثیتل. ارقب. (یادداشت بخط دهخدا). بز وحشی. شکار. پازن. نوع وحشی بز که در کوهستانهای ایران و ترکیه و افغانستان و چین و هندوستان فراوان است و شکارچیان صید میکنند. از صفرایی که در کیسۀ صفرای این حیوان است در قدیم بعنوان ضدّسم در تداوی استفاده میکردند بدین ترتیب که پس از کشتن آن صفرای موجود در کیسۀ زردابش را خشک و منجمد کرده بنام پازهر و یا پازهر حیوانی ببازار عرضه میداشتند. ولی امروزه میدانیم که عمل ضدّسم سازی کبد در کبد همه حیوانات صورت می گیرد و از ترشحات صفراوی کلیۀ حیوانات میتوان بدین منظور استفاده کرد. در تداول عامه منظور از بز کوهی بیشتر جنس نر حیوان است. (فرهنگ فارسی معین) : گوشت بز کوهی و میش کوهی بدو (بگوشت گاو کوهی) نزدیک باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
رَنگ. (فرهنگ اسدی). صدیع. قفاص. (منتهی الارب). معز وحشیه. تیس جبلی. پازن. اُیَّل. وعل. ثیتل. ارقب. (یادداشت بخط دهخدا). بز وحشی. شکار. پازن. نوع وحشی بز که در کوهستانهای ایران و ترکیه و افغانستان و چین و هندوستان فراوان است و شکارچیان صید میکنند. از صفرایی که در کیسۀ صفرای این حیوان است در قدیم بعنوان ضدّسم در تداوی استفاده میکردند بدین ترتیب که پس از کشتن آن صفرای موجود در کیسۀ زردابش را خشک و منجمد کرده بنام پازهر و یا پازهر حیوانی ببازار عرضه میداشتند. ولی امروزه میدانیم که عمل ضدّسم سازی کبد در کبد همه حیوانات صورت می گیرد و از ترشحات صفراوی کلیۀ حیوانات میتوان بدین منظور استفاده کرد. در تداول عامه منظور از بز کوهی بیشتر جنس نر حیوان است. (فرهنگ فارسی معین) : گوشت بز کوهی و میش کوهی بدو (بگوشت گاو کوهی) نزدیک باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
دیدن گوزن وبز کوهی ونخجیرو آنچه به این ماند روزی حلال به وی رسد دیدن بزغاله در خواب، نشانه آن است که در کسب لذتهای دنیوی افراط می کنید و احتمالاً انسانی خوش قلب را اندوهگین خواهید ساخت. یوسف نبی (ع)
دیدن گوزن وبز کوهی ونخجیرو آنچه به این ماند روزی حلال به وی رسد دیدن بزغاله در خواب، نشانه آن است که در کسب لذتهای دنیوی افراط می کنید و احتمالاً انسانی خوش قلب را اندوهگین خواهید ساخت. یوسف نبی (ع)